2 نفی وانکار اصلی همراه با نداشتن حرمت نفس
2 نفی وانکار اصلی همراه با نداشتن حرمت نفس
– عدم احساس شرم و خجالت از آنچه که هستم. یعنی من بخاطر هر چه که مربوط به من است و آنچه که هستم و آنچه که دارم خجالت نمیکشم و شرمنده نیستم. من از سن و قد و وزن و سواد و هوش و خانواده و پدر و مادر و اتومبیل و خانهام خجالت نمیکشم. بنابراین روزی که شما خود را دوست دارید و خوب میدانید چیزی که خجالتآور باشد نه در شما وجود دارد و نه از آنِ شماست. در حالیکه کسی که ماجرای اول که خوب بودن و خواستنی و دوست داشتنی بودن را رد و نفی میکند معلوم است از صدها چیز در زندگیش خجالت میکشد یا اگر الآن خجالت نکشد بعداً خجالت کشیده و شرم خواهد داشت.
همچنین شاید الآن از ظاهر و زیباییتان خجالت نمیکشید اما وقتی سالخورده شدید خجالت میکشید، و یا از توان و نیرویی که اکنون دارید خجالت نمیکشید اما وقتی که ناتوان شدید خجالت میکشید. بنابراین کسی که خود را دوست ندارد و خواستنی و دوست داشتنی نمیبیند حتماً در یک زمینههایی از آنچه هست و از آنچه که دارد خجالت میکشد.
2- احساس اضطراب و نگرانی در ارتباط با دیگران. یعنی هراس اجتماعی خودش را میتواند کم و بیش در ما نشان دهد. یعنی روزی که من خوب نیستم، شما هم نیستید و اگر خواستنی و دوست داشتنی نیستم شما هم نیستید. معلوم است که دنیا، دنیای خطرناکی است و جهان، جهان وحشت است و جهانی است که همه میخواهند به نوعی از من استفاده و سوءاستفاده کنند یا در شرایط خاص حتی به مرگ و نابودی من فکر میکنند. در یک چنین جامعهای است که ماجرای مرگخواهی برای این و آن مطرح است و این نشانه زنده بودن و امنیت و آرامش نیست. بلکه نشانه وحشت طغیانزدهای است که به دلیل تأیید اجتماعی به این شکل و فرم در آمده و چه بسا در میان جوامع و مردمان مختلف معمول و مرسوم نباشد و معنایی نداشته باشد.
اما برای یک عدهای که در عمق وجودشان، خوب نبودن و خواستنی نبودن و شرم و خجالت از آنچه که هستند را دارند، این مایه را پیدا میکنند که از دیگران وحشت داشته باشند و اگر فرصتی و جرئتی پیدا کنند این وحشت را بصورت خشم و کینه و تنفر نسبت به دیگران ابراز میکنند.
بنابراین اگر شما فرد شرمنده و خجالتزدهای هستید به این معنا که شما از آنچه که هستید و دارید، خجالت میکشید باید مطمئن باشید شما خودتان را خوب نمیدانید و خود را خواستنی و دوست داشتنی هم نمیبینید. اگر شما کسی هستید که نگاه و نظرتان درباره دیگران این است که آنها خطرناک هستند و باعث زحمت و رنج و گرفتاری شما هستند باید مطمئن باشید که علاوه بر اینکه خود را خوب نمیدانید، خودتان را خواستنی و دوست داشتنی نمیدانید و دیگران را نیز این چنین نمیبینید. بنابراین پایههای این موضوع گرچه با هم متفاوتند ولی کاملاً در هم در آمیختهاند.
تفاوت بین شرم و حیا
شرم سمی یا شرم مسمومدر مقابل شرم مسموم چیزی به اسم شرم سالم وجود دارد که به عنوان کمرویی هم شناخته میشود. در زبان فارسی معادل شرم مسموم، شرم و خجالت است ولی معادل شرم سالم، حیا میباشد. حیایی که با مفهوم زندگی همراه است.
بنابراین شما قرار است بهعنوان یک انسان حیا داشته باشید اما شرم و خجالت نداشته باشید. مفهوم حیا که مفهوم زندگی است به معنی داشتن پوست روانی است. یعنی همانطور که من با پوست فیزیکی و پوستی که بدن من را در بر میگیرد سالم هستم و زندگی میکنم حیا هم پوست روانی من میباشد. یعنی همانطور که من اجازه نمیدهم کسی از پوست من بگذرد من قرار نیست که از پوست کسی بگذرم، چون موجب آزار و درد و زخمی کردن و حتی مرگ او میشود.
فردی که حیا دارد اجازه نمیدهد کسی به حریم روانی او تجاوز کند و به حریم روانی دیگری هم تجاوز نمیکند. بنابراین مفهوم شرم و خجالت با مفهوم حیا دو پدیده کاملاً متفاوت و حتی متضاد هستند. پس انسان باید حیا داشته باشد اما شرم و خجالت خیر.
مفهوم داشتن حیا این است که من از شما پرسشی نمیکنم که شما را ناراحت کند. به طور مثال من هرگز به شما نمیگویم که چرا ازدواج نکردی، چون با چنین سئوالی به حریم، حقوق و حرمت شما تجاوز کردهام. فرقی نمیکند که انگشتم را در چشم یا چاقویی در بدن شما فرو کنم. بسیاری از مردم کشورهایی که به حیا رسیدهاند پرسش، نظر یا توصیهای درباره آنچه که هستید به شما نمیکنند و کاری به مسائل شخصی شما ندارند.
دیدگاهها