چه چيزهايي عشق نيستند
چه چيزهايي عشق نيستند
1) قرباني يا مظلوم شدن
عشق (و ازدواج) واقعي اساساً يك رابطه دو طرفه و تقريباً برابر است و اگرچه از ويژگيهاي عشق؛ محبت و گاهي از خودگذشتگي و در منتهي درجه خود ايثار است اما زمانيكه اين رابطه در اكثر موارد يك طرفه شد ديگر رابطة برابري وجود نخواهد داشت و پذيرش چنين موقعيتي نه بدليل عشق و محبت بلكه به يكي از دلايل ناداني، ناتواني، نگراني و يا نيازمندي است (به قول استاد گرامي دكتر هلاكويي چهار نون نحس بشريت). در چنين رابطهاي فرد از حق و حقوق و نيازهاي مشروع و انساني خود صرفهنظر ميكند تا رضايت، توجه، حمايت و يا محبت طرف مقابل را بدست آورد.
2) بازي درآوردن و كنترل كردن
اساس فكري چنين ويژگي رفتاري اين است: «اگر من بتوانم كاري كنم كه او به خواسته من عمل كند، پس مطمئن ميشوم او من را دوست دارد». فرد با چنين منشي دست به هر اقدامي ميزند تا به خواسته خود برسد. در روابط زناشويي و يا به ظاهر عاشقانه، فرد معمولاً از طريق تملقگويي، سفسطه، مقصرسازي، ايجاد احساس گناه و يا شرمسازي در فرد و يا مظلوم نمايي سعي در رسيدن به خواسته خود ميكند جملاتي نظير «تو واقعاً منو دوست نداري!»؛ «تو اگه منو دوست داشتي اون… اين… نميكردي… نميرفتي»؟ «چطور بدون من تونستي خوش بگذروني!» «تو اصلاً احساس نداري!» بسيار شايع هستند. اين افراد …
از ديگران چيزي را ميخواهندكه خود قادر به انجام آن هستند (به طرف به ديدة پيش خدمت و به رابطه به عنوان وظيفه نگاه ميكنند).
3) اعتياد و وابستگي
عشق؛ دادن رنگ، بو و طعمي دلپذير به زندگي است و نه تمام زندگي؛ در غياب معشوق هم ميتوان (و بايستي) خوب و خوش زندگي كرد (ولي با معشوق كاملتر، عميقتر و زيباتر)؛ عشق، قيد و بند و زنجير نيست بال پرواز است؛ نيرويي براي شدن، كشف ناشناختههاي خود و نه تخدير؛ رهايي از اعتياد جسمي و روحي؛ قبول مسئوليت؛ اتكاء به يكديگر و نه وابستگي به يكديگر.
دیدگاهها