پرسيدن های مکرر کودک
پرسيدن های مکرر کودک
بسياري از پدر و مادرها، شكايت ميكنند كه فرزندشان بسیار سؤال ميپرسد. كودك حتّي در روز، هزاران هزار سؤال دارد كه برخي را خودش پاسخ ميدهد وهزارتاي آن را به سمت شما ميآورد.
پدري و مادري، داشتن زبان گويا نيست بلكه دو گوش شنوا است و به همين علّت نه تنها او را نبايد براي سؤالش سرزنش كرد، بلكه بايد مورد تشويق و حمايت قرار داد و با پرسشهاي مكرر و مستمر، ذهن او را روشن، مطلب را براي خودش آشكار و در بسياري از موارد بعد از آن كه همهی اطلاعات داشته را با شما در ميان گذاشت، بايد از او پاسخ را پرسيد كه: «به نظر تو جواب اين سؤال خودت چه خواهد بود؟ ». آنجاست كه حتّي به توانايي خودش و به مسير و فرآيند تفكّر و انديشهی خود بهويژه بعد از هفت سالگي، باور و ايمان خواهد داشت و به اين نتيجه میرسد كه نه تنها ميتواند به طرح سؤال بپردازد، بلکه خودش نیز به كشف آن نائل ميشود و يا جوابگوي پرسشهاي ديگري میگردد. بنابراين پدر و مادر باید براي سؤالات کودک، پاسخي كوتاه و مناسب با سن و درك و فهم او، داشته باشند امّا در حاليكه به او پاسخ ميدهند، ذهن او را برای پرسشهاي بعدي آماده كنند.
U شايد برخي از پدران و مادران و بعضي از معلّمين، به آموزش و آگاهي كودكشان خيانتي بيش نميكنند، آن زمان كه جواب تمام و كمال سؤالي را به گونهاي ميدهند كه ذهن را متوقف کرده و پرونده را براي هميشه میبندند.
وظيفهی معلّم اين است كه اگر به پرسشي پاسخ ميدهد، دهها سؤال تازه را در ذهن كودك ایجاد کند زيرا فقط از اين طريق اميدي به پيشرفت و موفقيّت در زمينهی آگاهيهاي علمي وجود خواهد داشت. تا آنجايي كه به درستي گفته شده: «علم بيپرسش و پاسخ و بحث و گفتوگو، ارزش و اعتبار بسيار كمي دارد». در دنياي امروز در بسياري از موارد كار اصلي و اساسي، طرح درست سؤال يا پرسش است تا ارائهی جواب. [در دانشگاه در يكي از كلاسها وقت امتحان، به شاگردان گفتم پنجاه سؤال طرح كنيد و اين امتحان آخر و نهايي آنها بود و عجب آنكه بيش از هر زمان ديگر، هم با اشكالات كار خودم در تدريس آشنا شدم و هم دانشجويانم را شناختم و حال آنكه وقتي شما سؤالي را طرح ميكنيد و دو دانشجو به آن پاسخ ميدهند، ميزان دانش آنها در آن زمينه اندازهگيري نميشود. زيرا سؤال ميتواند آنچنان سطح پائين باشد كه هر دو جواب بدهند و یا يكي بيش از آن نداند و یا ديگري خيلي بيشتر و برتر از آن بداند. باز به همين دليل بود كه در غالب امتحانها از دانشجويان ميخواستم كه خودشان يك سؤال طرح كنند و به آن پاسخ بدهند. تا از يك طرف خاطرشان آسوده باشد كه اگر مطلبي را آموختهاند، ميتوانند آن را ارائه بدهند و دوم من به عنوان معلّم، ببينيم آن مطلبي را كه دانشجو و شاگرد فكر ميكند به خوبي فرا گرفته، در چه حد و سطحي است و بيش از پرسشهاي ديگر، غالب اوقات به من اين فرصت را ميداد كه به ارزيابي آنچه كه او مدّعي آن بود، بپردازم و مشغول شوم. به همين دلیل در برخي از مراكز آموزشي، با طرح هر روزهی سؤال، به دانشجو برای تصحيح و رشد خودش كمك ميكنند. تا آنجايي كه لغت (Quiz) به زبان انگليسي كه به معني «دست انداختن» و «به بازي گرفتن» است، واقعاً كمك و كوشش بسيار با ارزشي به جهت امر آموزش است.
دیدگاهها