فرد برتری طلب انتظار اطاعت و فرمانبرداری دارد.
فرد برتری طلب انتظار اطاعت و فرمانبرداری دارد.
از شما میخواهد که فرمان ببرید و اطاعت کنید و برای او این مهم است.حتی اگر وقتی بگویید چشم، اما کار را انجام ندهید و حتی اگر کاری که میکنید بد و غلط باشد و یا خودش دودل باشد، از شما جواب و توضیح
نمیخواهد گاهی اوقات میگویید رفتهاید و آنجا بسته بود اما او نمیگذارد که آن را مطرح کنید. فقط میگوید من به تو گفتم برو، و بعد برگرد بگو آنجا بسته بود؟؟!!
برای تیپ برتریطلب مهم این است که جایگاه و پایگاه خودش را حفظ کند و در نتیجه چون نگاهی که به مردم میکند مکانیکی است درست مثل
شمارهای که میگیرد حالا جواب داد یا نداد، غلط بود یا نبود مهم نیست مهم این است که آن کار انجام شود.
بنابراین وقتی شما با تیپ برتری طلب کار دارید تیپی است که از شما انتظار اطاعت و فرمانبرداری دارد به همین علت بسیاری اوقات کسانی که چنین ویژگی دارند فقط کافی است اطراف آنها آدمهای متملق و چاپلوسی باشند که با گفتن بله بله قربان، به او نه خبر بدهند و نه واقعیت را بگویند و در نتیجه او هم احساس کند که مهمترین مسئله وفاداری در فرمانبرداری است. در
حالیکه وفاداری در بیان واقعیت و حقیقت است.
در حالیکه فرد برتری طلب موجودی است که همین قدر که شما اطاعت میکنید حتی اگر شما و او به چاه بیافتید خوشحال است چون برای او موضوع مهم نیست، بلکه مسئله فرماندهی و فرمانبرداری مهم است.
نمیتواند اجازه دهد که شما انتخابی بکنید و مشورت نیز نمیکند و خودش به تنهایی تصمیم میگیرد و عمل میکند.
به همین جهت است که افراد برتری طلب برخی اوقات در زندگی زناشویی 30 سال است که ازدواج کردهاند ولی یک بار نگذاشته همسرش پشت فرمان بنشیند. برای اینکه حرفش این است که من پشت فرمان مینشینم چون من میخواهم کنترل داشته باشم و من انتخاب میکنم. حتی اگر نداند چه
میکند باز میخواهد او انتخاب کند.
بنابراین بسیاری از خانمها و آقایان باهوش شرایطی را به وجود می آورند که همسرشان آنچه را که آنها میخواهند به صورتی که او میخواهد در میآورد یعنی میگویید حرف حرف توست، بنابراین او همیشه فکر میکند او انتخاب کرده و تصمیم گرفته در حالیکه شمایید که این انتخاب و تصمیم را در او گذاشتید.
دختر یا پسری مادرش را 10 سال در خانه خودش نگه داشته و وقتی که میگفتم چرا این کار را کردید مثلا اگر زن این کار را کرده بود حرف او این بود که من خودم را کشتم و به شوهرم گفتم که نمیخواهم مادر و پدرم آمریکا بیایند و با ما زندگی کنند چون نمیتوانم با آنها زندگی کنم. اما بسیار اصرار کرد و به او گفتم یادت باشد تو اینها را میآوری و یادت باشد تو این تصمیم را گرفتی و من مخالف بودم.
اما وقتی که شما ماجرای قبل را میدانستید میفهمیدید که دقیقاً این زن توطئه کرده و شرایطی به وجود آورده که مرد به این نتیجه برسد که بهتر است پدر و مادر این دختر اینجا بیایند و با آنها زندگی کنند. ولی مردان ساده لوح که بیشترشان چنین هستند غالباً متوجه نیستند که بازی با خانمها در بسیاری از موارد بازی شطرنج است. یعنی شما نمیدانید که حرکت بعدی کجاست. فعلا در حرکت اول و دوم حال شما بسیار خوب است اما منتظر حرکت سه و چهار باشید تا بدانید که سر از کجا در میآورید. بنابراین این ماجرای کنترل گرفتاری بزرگی است که همه ما داشتیم و داریم.
دیدگاهها