شخصیت دوریگزین (Avoidant Personality Disorder)
شخصیت دوریگزین (Avoidant Personality Disorder)
شخصیت دوریگزین در واقع از مردم فرار میکند و مشاوران متوجه شدند که این افراد به طور کلی متفاوت با شخصیت منزوی هستند.
در واقع ممکن است تصور کنید که شخصیت منزوی با شخصیت دوریگزین شباهت دارد اما این یک تصور اشتباه است. در واقع یک شخصیت دوریگزین بسیار جلوتر از شخصیت منزوی قرار دارد.
شخصیت اجتنابی از مردم دوری میکند و این اجتناب حالت فرار دارد.
این افراد اشخاص بسیار حساسی هستند. آنها وقتی در محیط قرار میگیرند گمان میکنند که مورد قبول و تأیید اطرافیان نیستند و در بعضی موارد هم بر این باورند کارهایی که انجام میدهند باعث خجالت و شرمندگی آنها میشود. بنابراین مردمی که با این افراد در ارتباط هستند و این افراد دائماً در ارتباط با دیگران با خود درگیر هستند با این تفکر که طرف مقابل آنها چه احساس و طرز تفکری نسبت به آنها دارند.
اشخاص دوریگزین دائم در حال نگاه کردن به مردم هستند اما در عین حال احتیاج زیادی هم به اطرافیان دارند.
این افراد به علت سختیهای زیادی که در اوایل زندگی کشیدهاند و داشتن والدینی بسیار سخت و خشن و منتقد و همچنین سوءاستفادههایی که از این افراد شده بود بنابراین این اشخاص احتیاج به ارتباط با مردم دارند چون نه تنها رشدشان متوقف شده بلکه شخصیت آنها هم شکسته شده و یک حالت خمیدگی دارند.
اگر انسان را مانند درخت بدانیم، شخصیت مانند تنهی درخت
میماند که نه تنها اصل را نشان میدهد بلکه شاخه، برگ و بو و گل و همهی ظواهر را برای درخت میسازد. بنابراین اگر توجه کنید در یک شخصیت اجتنابپذیر این تنه به علت فشار و سوءاستفادههای بسیاری که از آن کردهاند کج شده است. از طرفی این شخص احتیاج به حمایت و محوریت مردم دارد تا این درخت را بالا نگه داشته تا به حالت اولش باز گردد و سلامت شود.
وقتی یک شخصیت اجتنابی تصویب، تأیید و دوست داشتن را از مردم دریافت میکند دچار حس قدرت، تسکین و آرامش موقتی میشود.
اما ترس هم به دلایلی در آنها وجود دارد. این اشخاص که از قبل موجوداتی خمیده بودند وقتی نزد دیگران میروند به جای در آغوش گرفته شدن با خشونت و انتقاد مواجه
میشوند، بدتر خمیده شده و به زمین میخورند. بنابراین از نظر درونی کاملاً از هم پاشیده میشوند. آنها کنترل خود را از دست میدهند و دیگر نمیتوانند روی پا بایستند.
بنابراین یک شخص دوریگزین دارای این احساسات است که به شکل ترس، اضطراب و افسردگی شدید در او دیده میشود. تئوریهای موجود در مورد این افراد میگوید که چون از بچگی جرأت نداشتند و محیط پیرامون هم امنیت کامل به آنها نداده که خود و احساساتشان را ابراز کنند، در نتیجه جراحتهای روحی و احساسی با آنها مانده و در بزرگسالی نتوانستند این احساسات را بیان و یا از خودشان دور کنند.
ü تئوری دیگر میگوید اشخاص دوریگزین از عدم تأیید از جانب اطرافیان میترسند.
دیدگاهها