حل مسئله چیست؟
حل مسئله چیست؟
problem solving فرآیندی برای بررسی دقیق مشکل و پیدا کردن راهکارهاست. به زبان دیگر:
در فرآیند حل مسئله ما ابتدا مشکل را بررسی و با کمک یک سری راهکار یا تکنیک حتی ریشه اصلیاش را هم پیدا کنیم. در ادامه این فرآیند، به شکل فردی یا گروهی راهکارهای مختلف برای حل این مشکل را مییابیم، سپس به کمک مهارت تصمیم گیری از بین راهکارهای انتخاب شده یکی را به عنوان راهکار منتخب برمیداریم و در نهایت هم برای اجرایی کردن آن راهکار برنامه ریزی میکنیم.
همانطور که بالاتر هم گفتم، خیلیها ممکن است حل مسئله را با تصمیم گیری یکی بدانند اما اگر دقت کنید، میبینید که تصمیم گیری یکی از بخشهای حل مسئله است. در واقع ما بعد از پیدا کردن چندین راه حل مختلف، برای پیدا کردن راهکار مناسب از تصمیم گیری کمک میگیریم.
حل مسئله اینجاها در زندگی کارایی دارد:
- در روابط عادی،
- در روابط کاری،
- در روابط عاطفی و خویشاوندی،
- در مدیریت،
- در محل کار،
- در شرایط سخت زندگی،
- در مسائل مالی،
- و…
البته مثالهایی که در این مقاله میزنیم، با توجه به اینکه اغلب مخاطبان مقاله مدیران و نیروهای سازمانی هستند، بیشتر به سمت مثالهای سازمانی سوق دارد. اما به هیچ عنوان از اهمیت وجود این مهارت در زندگی غیر کاری و غیر مدیریتی غافل نشوید.
موزش فرآیند و مراحل مهارت حل مسئله و تصمیم گیری
خب فکر میکنم دیگر به اندازه کافی در مورد موضوعات ابتدایی صحبت کردیم. در ادامه میخواهم به سراغ اصل مطلب رفته و در مورد حل مسئله و تصمیم گیری صحبت کنم. ابتدا از مراحل حل مسئله شروع میکنیم:
1_ مشکل را تعریف کنید
شاید ساده به نظر برسد، اما باور کنید تا زمانی که یک تعریف دقیق از مشکل نداشته باشید، نمیتوانید به خوبی برای حل آن قدم بردارید. بنابراین در قدم اول باید مشکل مورد نظرتان را کامل بشناسید. چطور؟ خب در حالت عادی باید تمامی زوایای مسئله بررسی شود و اطلاعات کاملی در مورد آن به دست آورد. اما علاوه بر آن، راهکاری که اغلب از آن برای شناخت بهتر مشکل استفاده میشود، راهکار و تکنیک 5 چرا است.
تکنیک 5 چرا
در این تکنیک مشکل را بیان کرده و با 5 بار رد کردن آن از فیلتر “چرا” به ریشه آن میرسیم. مثلا:
مشکل اصلی: اینکه نیروها به سازمان احساس تعلق نداشته و برای اهداف آن ارزشی قائل نمیشوند.
- چرا؟ چون آنها از شرایط شغلی خودشان رضایت کاملی ندارند،
- چرا؟ چون حقوق سر موقع پرداخت نمیشود و و بیمه آنها هم هر از گاهی به طور ماهانه عقب میافتد،
- چرا؟ چون شرکت در وضعیت مالی نامناسبی است و مدیر هم فکر میکند بهتر است فعلا کمی نیروها سختی را تحمل کنند،
- چرا؟ چون در سال گذشته فروش به شدت کاهش پیدا کرده،
- چرا؟ چون رقیب ما محصول ارزان قیمتتر و باکیفیتتری به بازار عرضه کرده و سهممان را از بازار گرفته.
دیدید؟ در واقع مشکل اصلی این نیست که نیروها به شرکت بیاعتنایی میکنند، بلکه مشکل محصول فعلی شرکت است که در رقابت از محصول رقیب کم آورده و شرایط شرکت را بهم ریخته.
حالا اینجا ما یک تعریف واضح از مشکل داریم. در همین حین باید هدفِ فرآیند حل مسئله را هم بدانیم. زمانی که مشکل محصول کمارزش است، هدفی که در این فرآیند قرار است به آن برسیم، راهکارهایی برای داشتن یک محصول باکیفیت و کمقیمت است که بتواند با محصول رقیب مقابله کند.
ویژگیهای هدف
همیشه زمانی که صحبت از هدف میشود، باید یادمان باشد که هر هدفی چند ویژگی مهم دارد:
- روشن،
- قابل دستیابی،
- قابل اندازهگیری،
- مختص و مرتبط به ما،
- زمانبدنی شده.
در ادامه مثال و با توجه به ویژگیهای بالا میتوانم بگویم: ((هدف ما این است که امروز به 5 ایده برای بهبود محصول برسیم و آنها را تا 2 ماه آینده روی محصولمان پیاده کنیم.))
2_ به دنبال راه حلها باشید
حالا که مشکل، ریشه مشکل و هدف اصلی را شناختیم، باید به دنبال راه حلهایی باشیم که ما را به هدفمان برسانند. خب در این مرحله چه راهکارهای داریم؟ این مرحله را اغلب به کمک تکنیک بارش فکری انجام میدهیم.
3_ انتخاب راه حل مناسب
خب، در واقع اینجا کمی از قالب حل مسئله خارج شده و به تصمیم گیری میرسیم. اگر دقت کنید تا اینجا هیچ تصمیم خاصی نگرفته و تماما طبق یک راهنما جلو رفتهایم. اما الان قرار است تصمیم گیری کنیم. چه تصمیمی؟
الان ما یک لیست از ایدههای نسبتا مناسب داریم و قرار است برای پیدا کردن ایده یا ایدههای نهایی، تصمیم گیری کنیم. اما چطور؟
6 کلاه تفکر
در این تکنیک، هر ایده یا تصمیم را از 6 جنبه متفاوت بررسی کرده و خوب بودن یا نبودنش را مورد بحث قرار میدهم. در ادامه مثال بهتر متوجه منظورم میشوید:
کلاه سفید و تجزیه تحلیل اطلاعات بدون قضاوت: کپی کردن محصول میتواند ایده مناسبی باشد چون در این حالت تمامی مزایای محصول پرفروش آنها در بازار را به دست میآوریم.
کلاه قرمز و جنبههای احساسی موضوع: با توجه به اینکه امروزه مخاطبان به موضوع “حقوق ناشر” اهمیت میدهند و از شرکتهای کپیکار اعلام بیزاری میکنند، ممکن است چنین حرکتی باعث ناراحتی آنها شده و حتی یک موج منفی برای برندمان در شبکههای اجتماعی راه بیوفتد.
کلاه قرمز و جنبه های منفی موضوع: حتی اگر مخاطبان نسبت به ما اعلام تنفر نکنند و متوجه نشوند، خود رقیب میتواند بابت این کپیکاری از ما شکایت کند. علاوه بر این، اصولا شرکتها با کپی کردن محصول و خدمات موفق نمیشوند بلکه همیشه راه حل واقعی، نوآوری و خلاقیت بوده.
کلاه زرد و جنبههای مثبت موضوع: اگر بتوانیم این ایده را اجرایی کنیم، با کمترین هزینه موفق شدهایم. چون در این حالت نه نیاز به پرداخت هزینههای طراحی محصول داریم و نه تست و بازخورد گرفتن.
کلاه سبز و خلاقیت: شاید بتوانیم در تولید این محصول با خود رقیب شراکت کنیم! الزامی به تولید محصول و رقابت با آنها نیست/ شاید بتوانیم با اضافه کردن چند اِلمان، حتی محصولی بهتر تولید کنیم.
کلاه آبی؛ کنترل و سازماندهی ایدهها: کپی کردن محصول رقیب ممکن است باعث خشم مخاطبان، مشکلات قانونی و چنین مشکلاتی شود. اما همینطور میتواند باعث کاهش هزینههای تولیدی شود.
حالا با توجه به پیامدهای منفی و مثبتی که اینجا بررسی شد، میتوانیم در مورد این ایده و خوب یا بد بودنش تصمیم بگیریم.
تصمیم گیری شهودی چیست؟
در واقع ما از تکنیک 6 کلاه تفکر استفاده کردیم تا مطمئن شویم که قرار است یک “تصمیم منطقی” بگیریم. اما علاوه بر تصمیم گیری منطقی، ما چند نوع دیگر از تصمیم گیری را هم داریم:
- تصمیم گیری احساسی: یکی از بدترین حالتها که در آن به دنبال احساساتی مثل خشم و غم، سریعا تصمیم میگیریم.
- تصمیم گیری تقدیری: تصمیم گیری بر اساس شانس، بخت و اقبال.
- تصمیم گیری شهودی: گوش کردن به ندای درون برای گرفتن تصمیم مورد نظر.
قطعا دو نوع تصمیم گیری اول عاقبت خوبی ندارد اما در مورد نوع شهودی: شهود آن حسی است که از درون ما و با توجه به تجربههای قبلی و ارزشهای درونی راهنماییمان میکند. اصولا ما در تصمیم گیریهای سازمانی به سراغ شهود نمیرویم. اما میتوانیم بعد از تصمیم گیری منطقی، ایده نهایی را یک بار هم از فیلتر شهود رد کنیم. به این ترتیب که به درونتان مراجعه کرده و ببینید آیا تجربههای قبلی و ارزشهای درونی، به شما اجازه عملی کردن ایده نهایی را میدهند یا نه؟ حالا اینکه به آن گوش کنید یا نه، به خودتان بستگی دارد.
4_ برنامهریزی برای اجرا
خب، دوباره به مراحل حل مسئله برمیگردیم. تا اینجا ما یک یا چند راهکار نهایی برای حل این مشکل داریم. از اینجا به بعد باید به فکر اجرایی کردن آن باشیم. در این مرحله دیگر خبری از تکنیک و… نیست. بلکه باید با توجه به منابع و شرایطی که دارید، مراحل اجرایی کردن را برنامه ریزی کنید.
مثلا اگر در جلسه نهایتا تصمیم گرفته شد که 5 ویژگی جدید به محصول اضافه شود، از الان باید چنین برنامههایی داشته باشید:
- فردا صبح جلسه با تیم طراحی محصول،
- فردا عصر جلسه توجیهی با تیم بازاریابی و فروش،
- استخدام 4 نفر نیروی جدید در بخش تولید محصول برای ایجاد تغییرات،
- و…
5_ بررسی بازخورد
به آخرین مرحله از مهارت حل مسئله و تصمیم گیری رسیدیم. در این مرحله قرار است روی فاز اجرایی نظارت کرده و بعد از اجرا شدن ایدهها، بازخورد را بررسی کنیم. مثلا ممکن است بعد از تغییر محصول، متوجه شویم که حتی فروش محصول نسبت به قبل کمتر هم شده. در چنین شرایطی با بررسی متوجه میشویم که یکی از اِلمانهای اضافه شده به محصول باعث کاهش کارایی دیگر بخشها شده و کیفیت را پایین آورده.
حتی ممکن است متوجه شویم که کل ایده ما، در نهایت بازدهی مناسبی نداشت. بنابراین باید مراحل حل مسئله را بار دیگر تکرار کرده و ایدههای جدیدی را اجرا کنیم.
نکات مهم در مورد حل مسئله و تصمیم گیری
بگذارید قبل از اینکه به انتهای مقاله برسیم، چند نکته مهم را در مورد تقویت مهارت حل مسئله به شما توضیح بدهم. شاید بتوانم بگویم که اینها پایه و اصول دو مهارتی است که در این مقاله یاد گرفتیم.
از احساسات دور شوید
ببینید به طور کلی وجود احساس ات ذهنی مخصوصا در هنگام رویارویی با مشکل یک موضوع طبیعی است. اما اگر به خاطر این احساسات (مثل غم و خشم و…) به جای یک تصمیم منطقی اقدام به تصمیم گیری احساسی کنید، قطعا همه چیز از کنترل خارج میشود.
مخصوصا این موضوع زمانی اهمیت پیدا میکند که بدانیم همیشه هم مسائل به ما شرایط فکر کردن و تحلیل و بررسی نمیدهند و خیلی از مشکلات هستند که نیاز به “تصمیم گیری سریع” دارند. در چنین زمانهایی باید با تکنیکهای کاهش استرس، مدیریت خشم و… از احساسات دور شده و سعی کنید تصمیم منطقی بگیرید.
مثبت نگر باشید
بخش مهمی از فرآیند حل مسئله و تصمیم گیری، به داشتن نگرش مثبت بستگی دارد! اگر قبلا در دورههای پیام بهرام پور شرکت کرده باشید، احتمالا میدانید که وظیفه اصلی ذهن ما منفیگرایی و فاجعهسازی است. در واقع ذهن به کمک این مکانیزم سعی دارد ما را از خطرات دور نگاه دارد. اما اگر بخواهیم با همین پیشفرض اقدام به حل مسئله و تصمیم گرفتن کنیم، مطمئنا نتیجه خوبی حاصل نمیشود. بنابراین سعی کنید در زمان برخورد با مشکلات، به جای اینکه فقط به جنبههای منفی فکر کنید، با پیش فرض ذهنی مثبتنگری جلو بروید.
دیدگاهها