حرمت نفس
حرمت نفس
مفهوم حرمت نفس با مفهوم «اعتماد به نفس» متفاوت است.
اعتماد به نفس: باور به توانایی انجام کارها و رسیدن به اهداف است و فقط جنبهی مثبت و منفی دارد. یعنی عدّهای اعتماد به نفس مثبت دارند و اعتقاد دارند که از عهدهی کارها برمیآیند و برعکس.
حرمت نفس: یعنی احساس ارزشمندی؛ حرمت نفس درجاتِ مختلفِ داشتن و نداشتن است. برخی حرمت نفس کمی دارند و برخی بسیار کمتر. کودک بین 1 تا 3 سالگی بر اساس شک و تردید و اضطراب و احساس بد به این نتیجه میرسد که من خوب نیستم و در ارتباط با دیگران نیز به مشکل میخورد؛ درحالیکه کودکی که تا 3 سالگی را بدون آسیب و خطری پشت سر گذاشته است، درحالیکه نظرش این است پسر یا دختر خوبی نیست، امّا در بقیّهی زمینهها خود را خوب میداند و پدر و مادر نیز آمادگی این را دارند که بعد از 3 سالگی آن زمینهی بد و منفی را از وجود او پاک کنند تا دور بریزند و به حرمت نفس برسد.
حـرمت نفس درمرحلهی اوّل به معنـای این است کـه:
تـو تویی و من منـم. یعنی فرد تفکیک و تفاوتی قائل است و خود را با دیگری آمیخته و یکی نمیبیند.
مفهوم دیگر حرمت نفس به این معناست که:
تو همانگونه که با پوست فیزیکی خودت موجودی هستی و از من جدایی، من هم با پوست فیزیکی خودم موجودی هستم و از تو جدا میباشم (جنبهی روانی دارد).
شرط اوّل متفاوت دانستن خود
شرط اوّل این است که فرد خود را از دیگران مختلف و متفاوت بداند، نه آنچنان که در برخی فرهنگها افراد طوری در هم تنیدهاند که تفاوت و تفکیکی بین خود و غیر خود وجود ندارد.
شرط دوم این است که ما با هم برابریم.
در معنای دقیقتر یعنی یکسان و شبیه به هم بودن و در معنی دیگر به مفهوم «برابری» است. نتیجهی دیگر این مفهوم این است که نه از تو بهترم و نه از تو بدترم و من درست مانند تو هستم. اصولاً خوبی و بدی در ارتباط با موضوعی ممکن است در زمان و مکان مختلف معنا پیدا کند، امّا
نتیجهی آن این نیست که تو خوبی یا من بد هستم، بلکه اصولاً انسان وارد این گفتگو نمیشود و انسانها را یکدست و صرفنظر از کاری که میکنند، خوب میداند و همان طور که همهی انسانها جسم دارند، پس من هم جسم دارم. بنابراین مفهوم حرمت نفس زمانی درجای خودش قرار میگیرد که من به این نتیجه برسم که تو خوبی و من خوبم، ما نه از هم بالاتریم، نه بدتریم و نه بهتریم.
دیدگاهها