انسان سالم
انسان سالم
از نظر فیزیکی مردم دو گونهاند: «افراد یا سالم هستند یا بیمار».
جالب این جا است که وقتی بیماریهای فیزیکی داریم با افتخار آن را مطرح میکنیم و از این که اغراق کنیم و حتّی آن را به صورتی بیش از حد نشان بدهیم پروایی نداریم. گفتن اینکه دل درد سختی داشتم، سردرد عجیب و غریبی گرفته بودم و مریض بودم یا هستم، نه تنها عیب و ایرادی ندارد بلکه برخی از ما به آن تمارض میکنیم. یعنی برای به دست آوردن فواید و رسیدن به اهدافی خودمان را به مریضی میزنیم و برخی از ما تظاهر میکنیم و ماجرای مریضیمان را که اصلاً نیست یا کمی هست، مورد استفاده قرار میدهیم.
حال وقتی به موضوع روان میرسیم، به نظر میرسد که انسانها سه گونه هستند:
سالم، بیمار و نرمال و گرچه از نظر فیزیکی، فردِ نرمال، سالم است ولی از نظر روانی میتواند سالم نباشد.
یعنی انسانها سه گونهاند:
1- حدود 18% مردم دنیا تقریباً با اختلالات شخصیّتی و بیماریهای روانی در بیشتر نقاط جهان «بیمارند».
2- حدود 2% مردم دنیا در دنیای امروز به عنوان افراد «سالم» شناخته میشوند.
3- نزدیک به 80% مردم دنیا «نرمال» هستند. این افراد نرمال معلوم است که نه سالم هستند و نه بیمار، بلکه با نظام ارزشی و هنجاری جامعه سازگار هستند و مانند بقیهی افرادی میباشند که دور و اطراف آنها هستند ولی با وجودی که شبیه و مانند هم هستند، از آنجا که بیماریها و گرفتاریهای فرهنگی را به درون بردهاند و در داخل خودشان دارند، در حالی که ظاهراً سالم و عادی و معمولی به نظر میرسند واقعاً بیمار هستند. اگر فرهنگ یا نظام اجتماعی گرفتار بیماریها و مشکلاتی باشد (که تقریباً همهی فرهنگها گرفتارند) زمانی که فرهنگ در انسان درونی میشود، فرد را با مسائل و مشکلاتی روبهرو میکند و چون همه آن مسائل را دارند، به نظر عادّی و معمولی میرسد؛ ولی واقعیّت مسئله این است که بیماری و گرفتاری وجود دارد. در نتیجه مردمان نرمال دنیا با هم متفاوت هستند. یعنی نرمال ایرانی با ژاپنی و آمریکایی متفاوت است و حال آنکه بیماران ایرانی، ژاپنی و آمریکایی شبیه هم هستند. در نتیجه کسانی که در هر کدام از این کشورها، تخصصی در روانشناسی و روانپزشکی به دست آوردهاند، اگر به کشور دیگری بروند، فقط با رعایت برخی نکات فرهنگی میتوانند بیماران آنجا را معالجه کنند.
همچنین مردمان سالم دنیا هم شبیه هم هستند، چه این فرد سالم ایرانی باشد، ژاپنی باشد یا آمریکایی. زیرا شباهت آنها در سلامت به گونهای است که قلب سالم در همهی بدنها به یک شکل کار میکند. بنابراین افراد سالم دنیا شبیه هم هستند، با این تفاوت که ویژگیهای خاص فرهنگ و جامعهی خودشان را بیشتر در خود نشان میدهند و متظاهر میکنند و حال آنکه در کلیات مانند یکدیگر هستند. به همین دلیل است که مشکل اساسی مردم در80% افراد نرمالی است که در همهی جوامع هستند و با هم اختلاف و گرفتاری دارند. بنابراین با توجّه به این مسئله وقتی سراغ روانشناس یا روان درمانگر میروید، به این معنا نیست که بیمار هستید، مخصوصاً تعبیر بیماری، جنون و دیوانگی نیست. زیرا انسان عادّی و معمولی به هفتهای یکبار مراجعه به روانشناس احتیاج دارد و میتوان نام آن را «حمام روانی» گذاشت. یعنی باید حداقل هفتهای یکبار، با کسی این ارتباط را برقرار کنیم تا بتوانیم با کسی که آیینهدار صادق و صمیمی هست، درون و برون خودمان را به نوعی ارزیابی کرده و به قضاوت بگیریم تا تصمیمات لازم را در زندگی اتخاذ کنیم. بنابراین وقتی به این نتیجه برسیم که با شخصیّت سالم، شخصیّت نرمال و شخصیّت بیمار روبهرو هستیم و زمانی که قبول کنیم بیشتر مردم دنیا نرمال هستند، وظیفه و مسئولیّت فوقالعادهای بر دوش ماست تا به سمت این سلامت حرکت کنیم.
دیدگاهها