استقلال روانی یعنی چه؟
استقلال روانی یعنی چه؟
استقلال یعنی چه؟
یعنی اتکا به تواناییهای خود.
یعنی من میتوانم و به خودم باور دارم.
من میدانم که از پس زندگی و مشکلات آن برمیآیم.
در نتیجه به استقلال میرسم. جالب است بدانید استقلال اولین چیزی است که این افراد از آن فرار میکنند.
3- شما به عنوان درمانگر نباید این افراد را بترسانید. چون این افراد غالباً از خانوادههایی میآیند که به صورت تودهای و مانند ابر حرکت میکنند. به عبارتی اگر شما یک تکه از ابر را بدون اینکه اول جَو را درست کرده باشید از ابرهای دیگر جدا کنید این ابر دیگر تبدیل به باران نمیشود بلکه بخار شده و از بین میرود. بنابراین کار درمانی با آنها باید قدم به قدم و به آهستگی صورت گیرد.
4- مورد دیگری که باید به آن توجه کرد این است که آنها خیلی همکاری میکنند، نه نمیگویند چون متأسفانه بلد نیستند که نه بگویند.
بنابراین مطیع بودنشان را حمل بر همکاری در جهت بهبود تصور نکنید. این افراد وقتی برای درمان نزد یک درمانگر میروند گمان میکنند که او منبع قدرت است و علم دارد و برای کسب دانش نزد او میروند و قرار است که این دانش را در اختیارشان بگذارند.
در نتیجه قدم اول در مورد آنها این است که آنها را به سوی استقلال یعنی ایجاد توانایی و اتکا به توانایی خود راهنمایی کنیم. به عبارتی به آنها یاد دهیم که رفته رفته حل مشکلات را یاد بگیرند و مهارتهای لازم برای مشکلات روزمره را بیاموزند. به تعبیری به آنها گفته شود که فهرست کاملی از مشکلات روزمرهی خود را بنویسند و راههای احتمالی که برای حل آنها وجود دارد را عنوان کنند زیرا از دوران کودکی به آنها آموزش داده نشده است.
یکی از بهترین کارها در مورد کسانی که فرزند دارند این است که به فرزندانشان به اندازهی سن آنها مسئولیت دهند.
به عبارتی فرزندان خود را طرف مشورت قرار دهید. به طور مثال به آنها بگویید امروز نهار چه درست کنم و دو یا سه مورد را به آنها پیشنهاد دهید تا آنها انتخاب کنند تا متوجه شوند که میتوانند و قادر هستند که انتخاب کنند. در انتخاب لباس خود از آنها نظرخواهی کنید و بگویید به نظر تو کدام بهتر است؟ و یا میتوانیم از فرزندمان بپرسیم به نظر تو چه کار کنیم درست است.
دیدگاهها