اختلال شخصيت مرزي يا بينابيني
اختلال شخصيت مرزي يا بينابيني
شخصيت مرزي قابليت تاثيرگذاري زيادي دارد. شايد به اين دليل كه آنها دائماً در حال تخلية هيجاني
(مثلاً بروز خشم و عصبانيت و يا شور و هيجان بالا) هستند و شريك عشقي
خود را به معناي واقعي در تنگنا و مخمصه قرار ميدهند.
زندگي با شخص مبتلا به اختلال مرزي در ابتدا با هيجان بسيار آغاز ميشود
اما در آخر دقيقاً به همان ميزان شور و اشتياق اوليه، شما را با حالتي از شوك، خشم و سردرگمي روبرو ميكند.
اگر دلباختة كسي شدهايد كه بسيار دمدمي بوده و رفتارهايش آني و بيبرنامه است
و نيز براي تنبيه خود يا ديگران اقدام به خودزني ميكند، و يا بدتر از همة اينها رفتارهايش
بسيار شبيه شخصيت ماري در داستان زير است، پس لازم است اين فصل را با دقت مطالعه كنيد.
افرادي كه دچار اختلال مرزي هستند (يا به اصطلاح شخصيتهاي طوفاني)
جزء مشكلترين و بيثباتترين انسانهايي هستند كه تا به حال شناختهايد.
از نظر رابطهاي ميتوان آنها را يك طوفان واقعي خواند، به اين معني كه با چنان شدت
و به طرزي ناخوشايند به زندگي شما حمله ميكنند كه كاملاً گيج و مبهوت ميمانيد.
او كه گهگاه جذاب و هيجانانگيز ظاهر ميشود به يكباره از كوره در رفته، خشمگين ميشود
و به خودش آسيب ميرساند. مشخصة اصلي اختلال مرزي بيثباتي هميشگي و ضعف
جدي در روابط، اعتماد به نفس، احساسات و رفتارهاي شخص ميباشد. عبارت «مرزي يا بينابيني»
در اصل به منظور توصيف افرادي به كار گرفته شده كه ظاهراً در مرز بين اختلال روحي عادي (مانند اضطراب و افسردگي)
و اختلال روان پريشي جدي (يعني حالتي كه ارتباط فرد با دنياي واقعيت قطع ميشود و يا به اصطلاح «ديوانه» خوانده ميشود)
به سر ميبرند. اين اختلال بسيار جدي است. برقراري رابطة عاشقانه با يك شخصيت مرزي درست
مانند اين است كه يك جوجه تيغي را در آغوش بكشيد و يا يك نارنجك در دست بگيريد.
ميتوان گفت يكي از مشخصههاي تعيين كننده اختلال مرزي ترس شديدي است كه
شخص از تنها ماندن يا رهاشدن توسط معشوقش دارد. در حالي كه اين ترس همواره با اوست،
هرگاه تصور ميكند در آستانة طرد شدن قرار دارد (اگرچه ميل و خواستة معشوقش واقعاً اين نيست)
با درخواست توجه، وقت و واكنش احساسي مفرط از طرف مقابل، به اين اتفاق دامن ميزند.
شخصيت مرزي هر گونه تاخير يا تغيير در وعدة ديدار را به عنوان مدرك موجهي براي طرد شدن
خودش توسط معشوق تفسير ميكند. در مقابل، واكنش او خشم و افسردگي خواهد بود
كه اغلب با خودزني ناگهاني و يا تظاهر به خودكشي همراه است. چنين رفتارهايي،
آني و بدون فكر ميباشد و در واقع تلاشي است مذبوحانه براي اجتناب از وحشت تنها ماندن
(چيزي كه از كودكي ديوانهوار سعي داشته از آن دوري كند).
دیدگاهها